جدول جو
جدول جو

معنی چیره دل - جستجوی لغت در جدول جو

چیره دل(رَ / رِ دِ)
قوی دل. بی پروا. پردل. جسور:
به ایران زمین باز کردند روی
همه چیره دل گشته و رزم جوی.
دقیقی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهره گل
تصویر چهره گل
(دخترانه)
آنکه چهره ای زیبا چون گل دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند، قرّة العین، درّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیه دل، گمراه، بدخواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چیره دست
تصویر چیره دست
زبردست، هنرمند، ماهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
تیره دل، بد دل، بد گمان
فرهنگ فارسی عمید
(رَ / رِ دِ)
متعجب. متحیر. حیران. گیج:
زکردار آن چرخ بازوگسل
خبر یافت ضحاک و شد خیره دل.
اسدی.
ببد خیره دل پهلوان زان شگفت
بپرسیدش و ساز رفتن گرفت.
اسدی.
بهو خیره دل ماند از بس شگفت
گه انگشت و گه لب بدندان گرفت.
اسدی.
، ناراحت. بدبخت. سرگشته:
بود خیره دل سال و مه مرد آز
کفش بسته همواره و چشم باز.
اسدی.
بماندند از او خیره دل هرکسی
بدان هر زمان آفرینش بسی.
اسدی.
شده خیره دل پهلوان زمین
همی خواند بر بوم هند آفرین.
اسدی.
سپهدار شد خیره دل کان شنید
همی گفت کس زور از اینسان ندید.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(رَ/ رِ دِ)
بدرای و ناراست و نادرست. (ناظم الاطباء). تیره رای. تیره باطن. بداندیشه:
از ایوان از آن پس خروش آمدی
کز آواز دلها بجوش آمدی
که ای زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدنهان.
فردوسی.
ز تیر آسمان شد چو پرّ عقاب
نگه کرد تیره دل افراسیاب.
فردوسی.
... برآن تیره دل، بارش تیر کرد.
نظامی.
از آن تیره دل، مرد صافی درون
قفا خورد و سر برنکرد از سکون.
سعدی (بوستان).
به چشم کم مبین ای تیره دل ما تیره روزان را
که صد آیینه از یک مشت خاکستر شود پیدا.
صائب (از آنندراج).
، غمگین. مکدر. ملول:
زواره بیامد به نزدیک اوی
ورا دید تیره دل و زردروی.
فردوسی.
، آب و شراب دردآمیز، زمین. (فرهنگ رشیدی) ، سیاه درون. که داخل آن سیاه باشد:
هست اندر دوات تیره دلش
روشنائی ملک را اسباب.
سوزنی.
رجوع به تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از خیره دل
تصویر خیره دل
متحیر، حیران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره دل
تصویر تیره دل
سیاه دل گمراه بد خواه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره گل
تصویر تیره گل
دردآمیز دردآمیخته (آب شراب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیره دلی
تصویر تیره دلی
عمل و حالت تیره دل سیاه دلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چیره دست
تصویر چیره دست
ماهر، زبردست، توانا، قادر، حاذق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
بدگمان، بد دل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوه دل
تصویر میوه دل
کنایه از فرزند است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاه دل
تصویر سیاه دل
((دِ))
بدگمان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیره دست
تصویر چیره دست
((~. دَ))
ماهر، زبر دست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چیره دست
تصویر چیره دست
حرفه ای، متبحر، مسلط، حاذق، ماهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از چیره شدن
تصویر چیره شدن
غلبه کردن، تسلط
فرهنگ واژه فارسی سره
بدخواه، قسی القلب
متضاد: نیک دل، خیرخواه، مهربان، بدرای، بدسگال، تیره ضمیر، کوردل، گمراه، منحرف، نادرست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
Halfhearted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
tiède
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
반심의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
yarım kalp
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
অর্ধেক মন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
आधे दिल वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
mezzo cuore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
halfhartig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
halbherzig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
напівсердечний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
полусердечный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
półserca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
apático
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
desinteressado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نیمه دل
تصویر نیمه دل
nusu moyo
دیکشنری فارسی به سواحیلی